توت فرنگی خجالتی

۱.


---

پارت ۳۷: ترکیب طنز و احساس

تهیونگ به آرامی بلند شد، دستش را روی شقیقه گذاشت و زمزمه کرد:
«این مدرسه… یه کارتون زنده است… اما چرا قلبم وقتی به ا.ت نگاه می‌کنم، تند می‌زنه؟»
ا.ت با همان نگاه نافذ و لبخند سردش، تهیونگ را نگاه کرد و هیچ حرفی نزد، اما حس فهمیدن و توجهش منتقل شد.


---

پارت ۳۸: لحظه شلوغ و دیوانه‌وار

بچه‌ها همه جا بودند: روی میز، روی زمین، نیمکت‌ها و توپ‌ها.

تهیونگ از خنده و ترس همزمان سرش را گرفت.

ا.ت با حرکات حرفه‌ای، آشوب را مدیریت می‌کرد، اما گاهی یک شوخی خنده‌دار می‌کرد که همه را به زمین می‌انداخت.



---

پارت ۳۹: اوج طنز و درام

تهیونگ روی زمین نشست، نفسش تند بود، اما نمی‌توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد.
در دلش حس عمیق کنجکاوی و هیجان شکل گرفت:
«این آدم… خفن، دیوونه، و عجیباً… جذابه!»

یک پرنده روی کیفش نشست و جیغ کوتاهی کشید، که ا.ت با لبخند سردش توپ را از آنجا برداشت و گفت:
«نگران نباش… همه چیز تحت کنترل است.»


---

پارت ۴۰: جمع‌بندی طنز و درام قبل از ادامه داستان

تهیونگ روی نیمکت نشست، صورتش سرخ و قلبش تند بود.
بچه‌ها هنوز در حال تقلید و جیغ کشیدن بودند.
ا.ت با نگاه نافذ و لبخند سردش، تهیونگ را نگاه کرد.
تهیونگ نفس عمیقی کشید و با خودش گفت:
«این آدم… دیوونه، خفن و عجیب است… اما چرا نمی‌تونم نگاهش را از خودم بردارم؟»
دیدگاه ها (۰)

توت فرنگی خجالتی

خب بچه‌ها این فیکمونم تموم شد نظر بدین😶🙃

توت فرنگی خجالتی

توت فرنگی خجالتی

love Between the Tides¹⁶(اهمیت دادن تهیونگ به ا/ت) بدون هیچ ...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط